وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی
یا علی مدد بزرگواران به این وبلاگ خوش امدید سایه تان مستدام باد
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۱ خرداد ۹۷، ۲۱:۵۸ - علیــ ـرضا
    ⁦❤️⁩
  • ۱۵ شهریور ۹۶، ۰۳:۰۲ - قالب رضا
    :)
سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۲۱ ب.ظ

چهار جواب

سلام و دو صد درود

ادب و عرفان

*ابوالحسن خرقانی می گوید؛

جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد !

*مرد فاسدی از کنارم گذشت و من 

گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد !

او گفت؛ ای شیخ !

خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد شد !

 

*مستی دیدم که افتان و خیزان 

در جاده های گل آلود می رفت،

به او گفتم؛ قدم ثابت بردار تا نلغزی !

گفت؛ من بلغزم باکی نیست،

به هوش باش تو نلغزی ای شیخ !

که جماعتی از پی تو خواهند لغزید...!

 

*کودکی دیدم که چراغی در دست داشت

گفتم؛ این روشنایی را از کجا آورده ای؟!

کودک چراغ را فوت کرد

و آنرا خاموش ساخت و گفت؛

تو که شیخ این شهری،

بگو که این روشنایی کجا رفت ؟!

 

*زنی بسیار زیبا رو که در حال خشم

از شوهرش شکایت میکرد !

گفتم؛ اول رویت را بپوشان، بعد با من حرف بزن!

گفت؛ من که غرق خواهش دنیا هستم،

چنان از خود بی خود شده ام که از خویش 

خبرم نیست، تو چگونه غرق محبت خالقی،

که از نگاهی بیم داری....؟!

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۰۵
نویسنده ناشی

نظرات (۱)

چقدر عـــــــــــــــالی بود
پاسخ:
ممنون عالی نگاه شماست