وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی
یا علی مدد بزرگواران به این وبلاگ خوش امدید سایه تان مستدام باد
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۱ خرداد ۹۷، ۲۱:۵۸ - علیــ ـرضا
    ⁦❤️⁩
  • ۱۵ شهریور ۹۶، ۰۳:۰۲ - قالب رضا
    :)
چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۰۱ ب.ظ

سه چرخه

این خاطره رو حیفم میاد نگم شاید جالب نباشه واسه امروزیا ولی واسه من خیلی جالبه یه زمانهایی تهران پایین شهرش دروازه غار بود و بالا شهرش هم یه جورایی سید خندان غربش میدان شهیاد امروزا میگن ازادی شرقشم انتهای پیروز بود معروف به دوشان تپه راستی این اطلاعات شاید زیاد دقیق نباشه اما یه جورای شبیح هستش بگذریم من بیمارستان فرح سابق توی خیابان مولوی بدنیا اومدم و محل زندگیم توی دروازغار سابق بود و توی کوچه پس کوچه های محلمون یه دوچرخه سازی بود که چند تا سه چرخه داشت و به بچه های زیر هشت سال کرایه میداد و هشت ساله های اون زمان مانند ۸ساله های امروزی تیتیش مامانی نبودیم که محتاج ننه باباهامون باشیم و به تنهایی میرفتم و دو سه کوچه اون ورتر  و سه چرخه ای کرایه میکردم و ده دقیقه سواری میکردم و کلی هم ذوق میکردم نه من بلکه تمام بچه های که سواری میکردند. انگار رفتیم لوناپارک بعد سواری هم یه بستنی از بستنی فروش دوره گرد  میخریدیم و یه چرخ و فلکی سیار هم بود و یه چند دوری هم اونجا سرگرم میشدیم و کل هزینه ای که پرداخت میکردیم پنج ریال هم نمیشد ولی خدایی عشق و حالی بود که نپرس راستی یه چیزی هم بگم شاید ماهی دو بار این اتفاق میافتاد و این ذوق زدگی ممنوط به خدا بیامرز بابام میشد اون روز اضافه کاری که کرده بود لوناپارکی هم که اسمشو بردم محل تفریحی واقع در میدان ونک و بستنی فروشها سیار هم یک یخدان بود که یا دو چرخ بود و یا سه چرخ و فروشندش هم با یه اواز خاصی میگفت بستنی ای بستنی الاسکا بدم الاسکا بدو بیا که تموم شد خدایی انقدر بستنیهاش اصل بود که وقتی در یخدان را باز میکرد بوی وانیل در هوا پخش میشد و اگر پول هم نداشتی فقط بوش ادم رو کاری میکرد مه انگار خیریدی و میل کردی دوستان عزیز اشباهات نگارشی رو بر من بیسواد ببخشید دمتون گرم که خواندید ایول

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۸
نویسنده ناشی

نظرات (۲)

۲۱ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۴۶ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ما که بستنی های قدیم رو نخوردیم. همینم که الان هست واسمون غنیمته :)
پاسخ:
نوش جون
۲۰ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۱۰ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چه با حال
شما چه خاطرات خوبی دارین. واقعا تاریخ شفاهیه.
من یه مقاله در مورد بستنی و اینا نوشتم برا روزنامه، دقیقا همین جملات شما رو تو یه کتاب دیدم و تو مقاله ام بهش ارجاع دادم. بستنی آی بستنی :)
پاسخ:
بستنی های اون زمان کجا و بستنیهای حآل کجا بستنی قیفی رو وقتی از کارخانه میاوردن به مغازه در یک جعبه قرار میدادن که موقعه حمل صدمه نبینه و وقتی درش رو باز میکردند بوی وانیل ادم رو مست میکرد و به همین خاطر میگن خوردنش نشاط اوره نه بستنی های امروزی نشاط نمیاره بلکه شیرینیش حال ادم رو بد میکنه در ضمن سپاس از خوانشتان