وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی
یا علی مدد بزرگواران به این وبلاگ خوش امدید سایه تان مستدام باد
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۱ خرداد ۹۷، ۲۱:۵۸ - علیــ ـرضا
    ⁦❤️⁩
  • ۱۵ شهریور ۹۶، ۰۳:۰۲ - قالب رضا
    :)
دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۳۲ ق.ظ

قران

شناسنامه ی قرآن

بخونید حتما...جالبه..

نام: قرآن، قرآن یک کلمه ی عری است اسم اصلی قرآن فرقان می باشد

لقب قرآن: مجید

زبان قرآن:عربی

زمان نزول: ماه رمضان , شب قدر

محل نزول: مکه مکرمه, غار حرا

فرستنده: الله جل جلاله

ملکه وحی: حضرت جبرئیل

گیرنده: ح

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۰۴:۳۲
نویسنده ناشی
دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ق.ظ

متن ترانه هر روز پاییزه

هم دیدنی بودی هم خواستنی بودی
هم چیدنی بودی هم باغچمون گل داشت
زنجیر می خواستم دستاتو بخشیدی
از من تا اون دستات هر دره ای پل داشت
پل بود اما ریخت گل بود اما مُرد
عمر منم قده عشقت تحمل داشت

هر روز پاییزه هر هفته پاییزه
هر ماه پاییزه هر سال پاییزه
دلخونم از چشمات ماه پس ِ ابرم
من کاسه ی صبرم این کاسه لبریزه

آروم نمی گیرم از دست زنجیرم
بی عشق می میرم من روز دیدارم
از دوستی پر من از دوست دلخور من
آجر به آجر من ، من پشت دیوارم
لعنت به این دیدار لعنت به این دیوار
لعنت به این آوار من زیر آوارم

هر روز پاییزه هر هفته پاییزه
هر ماه پاییزه هر سال پاییزه
دلخونم از چشمات ماه پس ِ ابرم
من کاسه ی صبرم این کاسه لبریزه
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۶
نویسنده ناشی
يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ب.ظ

سلام به دهه پنجاهیها

لطفا کامنت ما هم بدونیم چه جوریاست حال و احوالتون زیباست
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۰
نویسنده ناشی
يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۴۲ ب.ظ

دلی دارم

پرِ پرواز ندارم

                امّا

دلی دارم و حسرتِ دُرناها.

 

 

 

و به هنگامی که مرغانِ مهاجر

در دریاچه‌ی ماهتاب

                         پارو می‌کشند،

خوشا رها کردن و رفتن!

خوابی دیگر

              به مُردابی دیگر!

خوشا ماندابی دیگر 

                        به مُردابی دیگر!

خوشا ماندابی دیگر 

                        به ساحلی دیگر

                                            به دریایی دیگر!

خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی،

خوشا اگر نه رها زیستن، مردن به رهایی!

آه، این پرنده

در این قفسِ تنگ

نمی‌خواند.

 

 شاملو

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۴۲
نویسنده ناشی
يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۲۰ ب.ظ

فنا

به نام خداوند رحمان و رحیم 

سلام و درود بر شما راست قامتان عرصه جان باختگی ای مردان مرد شجاعت و دلاوریهای شما ستودنیست ای مردانی که در جای جای میهن عزیزمان نسبت به یاری و دفاع از هم نوع ان خود بر میخیزید وبه کمک انها میشتابید و جسورانه دست به عملیاتهای مختلفی می زنید خود را به اتش و اب و کوه و صحرا و سیلهای خروشان و زلزله زدگان تا انها را گرفتاریهای و حوادث گوناگون رهایی یابند واقعا سخت است که از جان شیرینتان میگذرید و فنای دیگران و فنای فی الله میشوید ای شیران بیشه بدانید که خداوند سبحان شما را در جایگاه رفیعی که وعده داده است قرار میدهید و درد بلایتان بخورد برسر ان نامردمانی که فقط فکر و ذکرشان ضربه زدن به انسانهای دیگر است که منافع ناچیز دنیوی را بدست اورند نفرین بر شما باد(معصومی)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۲۰
نویسنده ناشی
شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ب.ظ

شهدای اتش نشان

شعری از دوست عزیز جناب بحنوید درودشان باد

.

تقدیم به شهدای پر افتخار

آتش نشان

مرغ ما خود مرغ آتشخوار بود

شعله آتش به پیشش خوار بود

در نبرد با آتش و آتشزنان

بود شیری در مصاف روبهان

بود عاشق ، عاشق مهر و صفا

عاشق خدمت ولی بی ادعا

خود همی سوخت تا نسوزند دیگران

روشنی بخشد به جمع این و آن

وقت خدمت بود مست از جام می 

می که گویم بود عُصار عشق وی

بهر جام آخرین چون رو نمود

خود نه،روحش سوی جانان پر گشود

رفت و ما را در غم و ماتم نشاند

غیر نام نیک از او چیزی نماند

ب.ح.نوید.2/11/95.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۵۷
نویسنده ناشی
شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ

لیلای من تویی

سلام درود بر دوستان و سروران گرامی طوماری مینوشتند فرشته گان مقرب الهی نام دوستان خدا را شخصی گفت نام مرا هم بنویسید گفتند کیستی گفت من دوست دوست اویم امر شد از پروردگار عالمیان که طورما از سر گیرید و نام اورا اول بنویسد . شاید من نتوان مجنون لیلای خویش باشم اما که میتوانم یکی از دوست دوست دوست او باشم حال لیلای من تویی یا بقیةالله مدد کن ما دوستان ضعیف خود را اقا جان مولا جان ای من به فدات یا مهدی جان

دید مجنون را یکی صحرانورد

در میان بادیه بنشسته فرد

کرده صفحه ریگ و انگشتان قلم

می زند با اشک خونین این رقم

گفت ای مجنون شیدا چیست این

می نویسی نامه بهر کیست این

گفت مشق نام لیلی میکنم

خاطر خود را تسلی می کنم

چون میسر نیست برمن کام او 

عشق بازی میکنم با نام او

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۱۶
نویسنده ناشی
شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ق.ظ

عشق یعنی

ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌ عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌

 

عشق‌ یعنی‌ مهر بی‌اما، اگر عشق‌ یعنی‌ رفتن‌ با پای‌ سر

 

عشق‌ یعنی‌ دل‌ تپیدن‌ بهر دوست‌ عشق‌ یعنی‌ جان‌ من‌ قربان‌ اوست‌

 

عشق‌ یعنی‌ مستی‌ از چشمان‌ او بی‌لب‌ و بی‌جرعه، بی‌می، بی‌سبو

 

عشق‌ یعنی‌ عاشق‌ بی‌زحمتی‌ عشق‌ یعنی‌ بوسه‌ بی‌شهوتی‌

 

عشق‌ یار مهربان‌ زندگی‌ بادبان‌ و نردبان‌ زندگی‌

 

عشق‌ یعنی‌ دشت‌ گلکاری‌ شده‌ در کویری‌ چشمه‌ای‌ جاری‌ شده‌

 

یک‌ شقایق‌ در میان‌ دشت‌ خار باور امکان‌ با یک‌ گل‌ بهار

 

در خزانی‌ بر گریز و زرد و سخت‌ عشق، تاب‌ آخرین‌ برگ‌ درخت‌

 

عشق‌ یعنی‌ روح‌ را آراستن‌ بی‌شمار افتادن‌ و برخاستن‌

 

عشق‌ یعنی‌ زشتی‌ زیبا شده‌ عشق‌ یعنی‌ گنگی‌ گویا شده‌

 

عشق‌ یعنی‌ ترش‌ را شیرین‌ کنی‌ عشق‌ یعنی‌ نیش‌ را نوشین‌ کنی‌

 

عشق‌ یعنی‌ اینکه‌ انگوری‌ کنی‌ عشق‌ یعنی‌ اینکه‌ زنبوری‌ کنی‌

 

عشق‌ یعنی‌ مهربانی‌ درعمل‌ خلق‌ کیفیت‌ به‌ کندوی‌ عسل‌

 

عشق، رنج‌ مهربانی‌ داشتن‌ زخم‌ درک‌ آسمانی‌ داشتن‌

 

عشق‌ یعنی‌ گل‌ بجای‌ خارباش‌ پل‌ بجای‌ این‌ همه‌ دیوار باش‌

 

عشق‌ یعنی‌ یک‌

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۵۰
نویسنده ناشی
جمعه, ۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۳۰ ب.ظ

نیستان

شهدای پلاسکو روحتان شاد

یک شب آتش در نیستانی فتاد

سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد

هر نی ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت : کاین آشوب چیست؟

مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی سبب نفروختم

دعوی بی معنی ات را سوختم

زانکه می گفتی نیم با صد نمود

همچنان در بند خود بودی که بود

مرد را دردی اگر باشد خوش است

درد بی دردی علاجش آتش است

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۳۰
نویسنده ناشی
جمعه, ۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ق.ظ

پلاسکو

تسلیت به بازماندگان حادثه ساختمان پلاسکو

پدرم مزرعه داشت

بذر باران می کاشت

فصل خرمن از خاک

برکت برمی داشت

آسمان در هم شد

باغ در ماتم شد

بغض گل شبنم شد

شاخه نور شکست

آب دریا کم شد

پشت ساحل خم شد

زخم بی مرهم شد

کوه مغرور شکست

مزرعه درهم شد

حاصل ما غم شد

مزرعه را آفت زد

سهم ما ماتم شد

خانه در آتش و در حال فرو ریختن است

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۰۴
نویسنده ناشی