وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی
یا علی مدد بزرگواران به این وبلاگ خوش امدید سایه تان مستدام باد
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۱ خرداد ۹۷، ۲۱:۵۸ - علیــ ـرضا
    ⁦❤️⁩
  • ۱۵ شهریور ۹۶، ۰۳:۰۲ - قالب رضا
    :)
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۰۲ ب.ظ

اشتباه

خود دانید!!!!

#عکاس_ناشی

#عکاس_ناشی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۰۲
نویسنده ناشی
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۵۶ ب.ظ

کم توان

پله برقی البته اکثرا خراب است

#عکاس_ناشی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۱۴:۵۶
نویسنده ناشی
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۵۰ ب.ظ

میوه

میوه چه خوب اما افسوس ـ ـ ـ

#عکاس_ناشی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۱۴:۵۰
نویسنده ناشی
پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۷:۱۸ ب.ظ

اصالت

اصالت ینی چی ادم با اصل و نسب چه کسیت میشه بگید رد نشید لطفا جواب بدید میشه؟؟؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۱۸
نویسنده ناشی
دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۱۴ ب.ظ

سعر

سلام به همه
سروده ای از دفتر " سرگردانی در آینه های شکسته"//محمدعلی شاکری یکتا

**
کنایه
*
مردی نشسته گوشه ی دیواری
مردی که کوله پشتی خیسش را
پر کرده از ترانه ی طوفان ها
متن کتیبه های کهن در دست
اوراق جادُوانه ی نو در پیش
بر پرده پرده مردمک چشمش
سوز است و سوزش است و فرو رفتن 
لب می زند کنایه زنان با خود
خوشدل به یاد نم نم باران ها :

دور است و دور شهر چراغ اندود
گسترده بر فلات شکیبایی
ابر است و ابر، 
روشن و باران خیز.
پرپر زنان پرنده که می چرخد
همراه باد 
بر کوچه سار،
صاعقه می تازد
با تازیانه ای همه آتش بیز
جغرافیای ذهن زمین ، گویا
تاریخ دودمان زمان خوانا 
در فصل تازه ای که شب و روزش
بر شاخه ها جوانه چو جان بگرفت
ادارک  ، 
زنده ماندن و رُستن ها
باران اگر به خاک تشنه فرو بارید
احساس ، 
دل به ریشه سپردن ها.
سُرنا زنان کنار خیابان ها
آهنگ چاوشانه خبر می داد
اینک دوباره جشن تباهی ها
در فتح هیچ و پوچ و هیابانگی
در بزم فاتحانه ی زشتی ها
رقص ست و شنگی است و سُرودانه
با قیل و قال و همهمه ی شادی
من پاره پاره می شوم از اندوه
در آسمان ابری آزادی!

14 اسفند 1394پری شوره زارها
سروده ها . یادداشت ها
محمدعلی شاکری یکتا
https://t.me/mayektashakeri
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۳:۱۴
نویسنده ناشی
شنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۴۷ ب.ظ

sal noo

TOpen the universe and the dead and the rotten fallen and the winter are smiling and rushing
Welcome to the spring to wake up the sorrow of the winter
And buried the sad nightmare under the soil, and then he was drunk and cheerful
With dance and stomp with this new glamorous ghostly celebration of blossoms
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۴۷
نویسنده ناشی
چهارشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۲:۲۷ ق.ظ

طلا فروشی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۰۲:۲۷
نویسنده ناشی
يكشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۲۶ ب.ظ

ضامن

سوخت و سوز نداره مطمئن باشی چون اقساط از حقوق حقیر کم میشه

به دو نفر بازنشسته یا شاغل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به عنوان ضامن جهت گرفتن وام از بانک انصار شعبه سه راه اختیاری پاسداران تهران نیازمندم

در صورت همکاری با اینجانب مبلغ 7000000ریال بع عنوان حق الزحمه دریافت میکنید،. شماره تماس 09101501940

با تشکر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۶
نویسنده ناشی
دوشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۷، ۰۹:۳۵ ب.ظ

شمس

کلاه فقر را بر سر نیابی

مگر وقتی که ترک سر بگویی

................................................

سبو بشکن که آبی نه سبویی

ز جو بگذر که دریایی نه جویی

سفر کن از من و مایی که مایی

گذر کن از تو و اویی که اویی

چرا چون آس گر خود نگردی

چو آب آشفته سرگردان چو جویی

پشیمانی بود در هرزه گردی

پریشانی بود در سو به سویی

تو باری از خود اندر خود سفر کن

به گرد عالم اندر چند پویی

که را می پرسی؟ از خود وانپرسی؟

که را گم کردی؟ آخر نگویی؟

ز خود او را طلب هرگز نکردی

اگر چه سالها در جستجویی

تو یکرو شو چو آیینه که طومار

سیه رو گردد آخر از دو رویی

نصیب ای مغربی از خوان وصلش

نیابی تا که دست از خود نشویی

 شمس

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۳۵
نویسنده ناشی
دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۱۰ ب.ظ

همسایه

بو نبرده همسایه، سعی کن نهان باشد

دوست دارمت خیلی، بین خودمان باشد

 

چشمه چشمه آوازم سبزه سبزه شادابی

این جوانه را بگذار همچنان جوان باشد

 

انجماد جان از نو، ذوب شد زلالی شد

طبع من هوس دارد باز هم روان باشد

 

قفل بسته را وا کن واژه ای مهیا کن

بار ذهن من بگذار بر سر زبان باشد

 

زندگانی بی عشق انتحار تدریجی ست

آمدن نمی صرفد این قدَر گران باشد

 

ناگهان به سروقتم آمد و نجاتم داد

بوی زندگی دارد هر چه ناگهان باشد

 

در حریق حیرانی زنده زنده می سوزد

از بلای این جلوه هر که در امان باشد

 

پله ای بیا پایین ای اجابت شیرین!

دست های من تا کی رو به آسمان باشد

 

ای دل ای دل تنها! عشق آمده هو! ها!

هیچ کس نمی خواهم با تو مهربان باشد

 اسفندقه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۱۰
نویسنده ناشی