چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۳۲ ق.ظ
ملک وفا
===========================
رفتم که برکاری شوم ، مجنونِ دلداری شوم
گراو پسندد جان من ، منصورِ بر داری شوم
مُردم از این بی همرهی ، این دم زدنهای تهی
تاکی به هر روز و شبی ، در بند تکراری شوم
گه عاشقم ، گه فارغم ، پُر بار و گه خالیستم
خواهم که از این شام فنا ، برصبح بیداری شوم
گه گوهری دُردانه ام، گه خوار ، چون ویرانه ام
رفتم که بینم چیستم؟ همراه عیاری شوم !
من کیستم ، من چیستم ؟ من ذ ره ام یا نیستم؟
تا کی براین ما و منی ، پا بند افساری شوم
من لنگ لنگان می روم ، اُفتم به دندان می روم
تا جویم آن میخانه را، چون جامِ سرشاری شوم
من زخمی از جور و جفا ، کس را ندیدم بر وفا
رفتم که در ملک وفا ، زنهارِ سالاری شوم
H.ghavami
۹۵/۱۰/۲۹