جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۵۳ ق.ظ
نفس
مقدمتان گل بارون
نقل است که سیدی بود که او را ناصری گفتندی. قصد حج کرد. چون به بغداد رسید، به زیارت جنید رفت و سلام کرد، جنید پرسید که : «سید از کجاست؟». گفت: «از گیلان ».
گفت: از فرزندان کیستی؟. گفت: از فرزندان امیرالمؤمنین علی (ع) .
گفت: پدر تو دو شمشیر می زد، یکی با کافران و یکی با نفس، ای سید که فرزند اویی از این دو کدام را کار فرمایی؟!
سید چون این بشنید، بسیار بگریست و پیش جنید می غلطید. گفت: ای شیخ! حج من اینجا بود. مرا به خدای ره نمای .
گفت: این سینه تو حرم خاص خدا است. تا توانی هیچ نامحرم را در حرم خاص راه مده ...
تذکره الاولیاء -ذکر جنید بغدادی
آیین آینگی
۹۵/۱۱/۲۲