دوشان تپه
نصرالله حدادی در اینباره میگوید: «دوشانتپه از سرحدات تهران در دوره پهلوی اول بود. حد نهایی شهر را در سمت شرق خیابان 17شهریور فعلی معین میکرد. نام میدان شهدا در آن زمان ژاله بود و وقتی میخواستند نامی از عمارت دوشانتپه بیاورند، میگفتند «فرحآباد ژاله»؛ چراکه هر کس میخواست به سمت دوشانتپه برود باید از همین مسیر خود را به این بخش ییلاقی نزدیک به شهر میرساند.»
نقل است که ناصرالدین شاه به منطقه دوشانتپه علاقه وافری داشت و در ماههای گرم سال همراه با شکارچیان به این منطقه خوش آبوهوا میرفت. آهو، گوزن و خرگوش وحشی در این پهنه به وفور پیدا میشدند و شکار آنها «سلطان صاحبقران» را سرخوش میکرد. علاقه شاه به این منطقه به اندازهای بود که از نقاشان میخواست از طبیعت این ییلاق نقاشی کنند. او مهمانان خارجی و مستشاران را هم برای پذیرایی و شکار به این منطقه میبرد. در کتاب چکیدههای تاریخ آمده است: «روزی ناصرالدین شاه و همراهانش در باغ دوشانتپه قدم میزدند. نهال گل سرخ جلو عمارت نظر شاه را جلب کرد. کاغذ و قلم خواست و آن را نقاشی کرد. تمام که شد آن را به درباریان نشان داد و گفت چطور است؟ مستوفیالممالک پاسخ داد: «قربان بسیار زیباست.» اقبالالدوله گفت: «قربان حقیقتاً عالی است.» اعتمادالسلطنه گفت: «نظیر ندارد.» یکی دیگر گفت «این نقاشی از خود گل هم زیباتر است.» نوبت به ضیاءالدوله که رسید گفت: «تصدقتان شوم حتی عطر و بوی گل نقاشی شده قبله عالم از عطر و بوی خود گل فرحناکتر است.» همه حاضران خندیدند. بعد از آنکه خلوتی دست داد، شاه به ریشار فرانسوی گفت: «اینها را دیدی؟ من باید با این چاپلوسها مملکت را اداره کنم.»
و اما نکته اینکه دوشان در زبان آذری به معنای خرگوش است و دلیل آنکه این محل را دوشانتپه نامیدهاند وجود خرگوشهای وحشی فراوان در این منطقه بوده است.
منبع: همشهری محله