تضمین از حافظ
به نام خدا (تضمین از حافظ 115)
صداقت پیشه کن ای دل که عز و اعتبار آرد
به دل تسکین و بر سینه مدال افتخار آرد
قلوب بی قراران را قرار و اقتدار آرد
(درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد)
(نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد)
چو دوران کجمدار آمد صداقت کن تو با دوران
محبت را بیاموز از سحاب و بارش باران
شکن پیمانه و لیکن نگهدار حرمت پیمان
(چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان)
(که درد سرکشی جانا گرت مستی خمار آرد)
قرار بی قرارانی ز دل بردی قرار ما
خوشا آندم که بنشینی به رحمت در کنار ما
تو را در کف سر و جان و عنان اختیار ما
(شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما)
(بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد)
خوشا آن را که با فرزانگان و اهل دل بنشست
نصایح را به گوش جان شنید و خویشتن آرست
دلی مسرور گرداند و گرفت از دردمندی دست
(عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است)
(خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد)
چه سرداران سرمست و جهاندار و بلند اقبال
به زیر چرخ گردون شد خفیف و خوار و بد احوال
چه تخت و تاج و شاهانی شده در زیر پا پامال
(بهار عمر خواه ای دل و گر نه این چمن هر سال)
(چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد)
شمیم نافهء آهو و عنبر هست با زلفت
تو زلفت مست عنبر یا که عنبر مست با زلفت
دلم بر حجلهء عشق و وله بنشست با زلفت
(خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت)
(بفرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد)
(هدایت) را غم دوران شکسته بال و پر حافظ
ز شادابی و از شور و سرورش نی اثر حافظ
نموده دربدر دور دهور فتنه گر حافظ
(در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ)
(نشیند بر لب جوئی و سروی در کنار آرد)