وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی
یا علی مدد بزرگواران به این وبلاگ خوش امدید سایه تان مستدام باد
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۱ خرداد ۹۷، ۲۱:۵۸ - علیــ ـرضا
    ⁦❤️⁩
  • ۱۵ شهریور ۹۶، ۰۳:۰۲ - قالب رضا
    :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بایزید.حقیت.معرفت» ثبت شده است

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۳۶ ق.ظ

بایزید

از بایزید پرسیدند :مَرد کی داند که به حقیقت معرفت رسیده است؟

گفت: آن وقت که فانی گردد در تحت اطلاع حق، و باقی شود در بساط حق بی نفس و بی خلق. پس او فانی بود باقی و باقی بود فانی و مرده ای بود زنده و زنده ای بود مرده و محجوبی بود مکشوف بود و مکشوفی بود محجوب........

 

تذکره الاولیا...عطار

"هو"

معنی جملات بالا به زبان ساده......

رسیدن به حقیقت  معرفت حق ، عبور از راهی طولانی می طلبد..آشنائی با شریعت  و گذر از آن "یعنی با ظاهر دین و احکامش آشنا باشی و عمل کنی ، گذر از طریقت "یعنی با باطن دین و احکامش آشنا بوده و عملکرده باشی بنوعی گذر از 7 شهر عشق و یا همان سیر الی  الله  تا رسیدن به حقیقت یا فنای فی الله ...

حالا از بایزید می پرسند یک سالک از کجا بفهمد سیر الی  الله پایان یافته و به فنای فی الله یا حقیقت معرفت رسیده؟؟؟؟

و او پاسخ میدهد: 

آن وقت که  فانی گرددتحت اطلاع حق...

یعنی زمانی که به اذن پروردگار آنچنان مجذوب حضور حق گردد که از خود نشان نیابد..

وبا قی بشود در بساط حق بی نفس و بی خلق....

پله بالاتر از عالم دنیا عالم معنا یا برزخ است ....آن عالم لطیف تر از این عالم است ...تو حضور داری اما نه مادی بلکه اثیری یعنی به مانند ابر و باز مخلوقات دیگر هم هستند که همه اثیری اند ....و انواری که از فیوضات حق میگیری خالص تر است چون موانع کمتری دارد ..

اما اشاره بایزید به خلوت حضور است ......

در خلوت حضور مانند تجربه ای که گاها شاید در خوابمان داشته ایم ..ما در فضائی فقط مشاهده گر هستیم و حوادث را می بینیم .....در خلوت حضور حتی به لطافت ابر هم نیستیم بلکه آنقدر لطیفیم که ناپیدا ئیم.....خلقی را نمی بینیم همچون عالم برزخ ......فقط در مشاهده جلال و جمال انوار حق.هستیم ....تا آنجا درک از خلوت حضور داریم که ظرفیت و گنجایشمان باشد...

 

و ادمه میدهد بایزید : پس او فانی بود باقی و باقی بود فانی

چون سالک خود را نمی بیند فانی هست "ظاهرا ار او چیزی در بارگاه دیده نمیشود "و چون آگاه است که در خلوت حضور معبود است  پس باقی است..

 

و مرده ای بود زنده  و زنده ای بود مرده ....

با شرح بالا درک این حال آسان است.......همان حالت حضور ما در خواب...که فقط مشاهده گر هستیم..اگر بپرسند ، خوب خودت در خواب بودی و در حوادث شرکت داشتی؟؟میگوئیم من در خوابم نبودم فقط میدیدم که مثلا این اتفاق ها افتاد..

در این حال تو به عالم دنیا هیچ نظر تعلق آمیز نداری پس میتوان گفت مرده ای .....و از طرفی تو هر لحظه در پرتو انوار حق هستی پس زنده تر از هر روزت 

مولانا گفت : 

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید 

در این عشق چو مردید همه نور پذیرید

 

و مکشوفی بود محجوب و محجوبی بود مکشوف ........

مکشوفی بود محجوب .

.یعنی در عالم زمین کسی نمیداند او ره یافته به خلوت حضور است ...ظاهرا مکشوف و پیداست در بین انسان ها ولی از احوالات درو نی اش پرده انداخته شده است ....

و محجوبی بود مکشوف:

اشاره به حال سالک دارد در پیشگاه حضرت حق که محجوب است یعنی هنوز که هنوز است حتی در پیشگاه حضرت حجاب ها کامل نمی رود و محجوب انسان می ماند " یعنی هیچ بشری را نرسد تا به همه معرفت خداوند دست یابد ..حجاب  داشتن یعنی مانع داشتن ..گرچه مکشوف شده  یعنی در بساط قرب راه پیدا کرده است ......

 

اری درک  بعضی ازسخنان بایزید بسیار سخت است..همانگونه که گفت : مطلبی را از صبح در دهان خورد میکنم تا به شما دهم که بفهمید ،اما باز می بینم قادر به درک آن نیستید ...تازه این سخنان را برای شاگردانش می گفت که هریک از آن ها خود اولیائی بودند.......

 

هر چه گوینده کلام  کامل تر باشد تفسیر کلام شرح مبسوط می طلبد ..مانند کتاب آسمانی قرآن که گوینده اش حضرت حق است و برای نقطه "ب" بسم الله آن میتوان کتابها نوشت...

سحن انسان کاملی همچون سلطان العارفین بایزید بسطامی که بی دلیلی سلطانش نخوانده اند نیز ، هر کلامش قصه ها و حکایت ها دارد...

 

البته نوع ادبیات 1000سال پیش هم با امروزه خیلی فرق کرده است و اگر متن های کتاب ها به زبان امروزی و ساده تر بیان شود بالطبع بیشتر از احوالات عرفا آگاه میشویم ......

همگی در پناه خدا باشید و راهتان نور باران باد...

 

https://t.me/bayazidbastami

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۶
نویسنده ناشی