وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی
یا علی مدد بزرگواران به این وبلاگ خوش امدید سایه تان مستدام باد
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۱ خرداد ۹۷، ۲۱:۵۸ - علیــ ـرضا
    ⁦❤️⁩
  • ۱۵ شهریور ۹۶، ۰۳:۰۲ - قالب رضا
    :)
شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۲۰ ق.ظ

زلیخا

#اول_یار_اخر_یار

"هو"

روزی زلیخا سرگشته و پریشان در کوی و برزن بدنبال نشانی از یوسف گمگشته اش بود...

شخصی به نزدش آمد و گفت : اگر ترا نشانی از یوسف دهم به من چه میدهی؟؟؟

زلیخا کیسه ای زر بدو داد و او هم آدرسی را برایش گفت...

مردی که از دور نظاره گر این اوضاع بود ، دلش به حال زلیخا سوخت و به سوی او رفت و گفت :

ای زلیخا آن مرد به تو دروغ گفت . چراچنین بذل و بخشش کردی؟؟؟

زلیخا گفت : ای عزیز میدانم که دروغ می گفت . اگر که راست می گفت حاضر بودم که جانم را بدهم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۲۵
نویسنده ناشی