وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی

مرنجان و مرنج

وبلاگ شخصی
یا علی مدد بزرگواران به این وبلاگ خوش امدید سایه تان مستدام باد
آخرین مطالب
نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۱ خرداد ۹۷، ۲۱:۵۸ - علیــ ـرضا
    ⁦❤️⁩
  • ۱۵ شهریور ۹۶، ۰۳:۰۲ - قالب رضا
    :)
جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۰۹ ب.ظ

زحمت اسایش

سلام این پست شکایت نیست 

30 سال زحمت و سختی  کشیدیم تا به اسایشی برسیم نشده فعلا .حالا نمیدونم سختی و زحمت نبوده یا اینکه به اسایش و ارامشمون مونده حالا نگید نه به اون پستهای عرفانی نه به این شکایت و نا شکری فقط درد و دلی بیش نبود بیاید یه دعا بکنیم هر کسی رو خداوند به اندازه توان او در این دنیای دون اگر امتحانی هست یا ...........باز خواست کند آمین یا رب العالمین از اینکه متن حقیر بیسواد رو خوندید سپاس گزارم خداوند به شما راه راست را خودش نشان دهد

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۰۹
نویسنده ناشی
جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۱۹ ب.ظ

مهدى جان

مهدى جان

.

دلم تنگ است...

دلم تنگ آن مولایی شده که غریبی اش وسعتی به اندازه ی تمام جهان دارد...

آن مولایی که هنوز٣١٣ یار ندارد...

آن آقایی که کسی چون من خودش را منتظر او میخواند...

بمیرم که چه قدر غریبی...

دلم تنگ آن ابر پر بارانی ست که سال ها در آسمان غیبت منتظر تشنه ای نشسته تا بر او

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۱۹
نویسنده ناشی
جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۴۵ ب.ظ

یا مهدى

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۴۵
نویسنده ناشی
جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۳۰ ق.ظ

بخواب ای قهرمان

 

بخواب ای زخـمی از نامردمی ها

بخواب ای خستہ ازسردرگمی ها

 

بخواب ای بیصدا درخود شڪستہ

بخواب ای بینــوایِ … زارِ  خستـہ

 

بخواب ای دردمنــدِ زیرِ آوار

بخواب ای مردِ تنهایِ گرفتار

 

بخواب ای پرغـرورِ پر صلابت

بخواب ای مهرباڹِ با سخاوت

 

بخواب ای شیـر مانده زیرِ آتش

بخواب ای قهرماڹِ همچو آرش

 

بخواب ای خـوب ای گمنامِ نامی

بخواب ای ڪہ نمیدانم ڪدامی

 

بخواب ای پهلواڹِ تڪہ پاره

بخواب ای ماهِ بدرِ  بی ستاره

 

بخواب ای در میاڹِ آتش و دود

بخواب ای قهرماڹِ خستہ

 

                                 بدرود……

🔥🚒😭🙏🚒🔥

#لیلی

 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۳۰
نویسنده ناشی
پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۱۱ ب.ظ

فاتحه

این جهان خواب است و ما اندر خیال

پس چه گوئیم از فراق و از وصال ؟

با فاتحه ای یاد میکنیم از عزیزانی که بظاهر کنارمان نیستند .

خدایا با این نفس چه کنیم که هر چه بر سر ما آمد از این نفس بود ؟؟؟

پروردگارا چون به درگاهت روی می آوریم جز شرم و غفلت و ناشکری و معصیت کوله باری نداریم ..اما چون تو خود را رحمان و رحیم خواندی چشممان به کرم توست......

ای اول و ای آخر ..ای ظاهر و ای باطن ..عاجزیم و بی چاره و جز تو پناهی نداریم ...و راه به جائی نه...ما را به راه راست هدایت فرما ..تا همانی شویم که تو می خواهی .....

ما و همه رفتگانمان را بیامرز و در سایه فضل و رحمتت قرار ده ...آمین یا رب العالمین

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۱۱
نویسنده ناشی
پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۲۵ ب.ظ

یامهدی

دعای منتظران در عصر غیبت👇

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى

🌹(دعا برای سلامتی عزیز غائب از نظر)🌹

💜•.¸¸.•⛅☆💎💎💎☆⛅•.¸¸.•💜

💐دعای سلامتی حضرت حجت

عجل الله تعالی فرجه الشریف:

دعای منتظران در عصر غیبت👇 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى 🌹(دعا برای سلامتی عزیز غائب از نظر)🌹 💜•.¸¸.•⛅☆💎💎💎☆⛅•.¸¸.•💜 💐دعای سلامتی حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف: بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💜•.¸¸.•⛅☆💎💎💎☆⛅•.¸¸.•💜 👇♡ساعت عاشقی♡👇 به رسم هرشب ♥بسم الله الرحمن الرحیم♥ اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکى ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ ، وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ ؛ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۲۵
نویسنده ناشی
پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۴۲ ب.ظ

بى ریا باشیم1

خداپرستی بی ریا، بخش نخست:

بسیاری از ما وقتی وصفی از انسانهای بزرگ و به خدا رسیده را میشنویم، در دل عاشق آنها میشویم و در هر لحظه آرزو میکنیم که کاش میشد این انسان بزرگ را ملاقات میکردیم. اما این اشتیاق ملاقات برای چیست و چه اثری در پیشرفت ما میتواند داشته باشد؟ این اشتیاق بیشتر از سر یک کنجکاوی ذهنی و بازی نفسانی است و معمولا از روی عشق خالصانه و در خذمت فلان عارف و پارسا بودن نیست. چه اگر حقیقتا از روی عشق باشد، در هر لحظه خود را آماده خدمت به هر انسانی میدانیم، به این دلیل که خدمت به خلق خدا خدمت به خداست. در مجموعه گفتارهای پیش رو چند داستان از عطار نیشابوری بزرگ و یک داستان از مهربابا خواهم آورد تا این حقیقت به ما یادآوری شود و کمکی باشد تا حقیقت جویی از را از روی عشق انجام دهیم و نه از روی ریا:

نانوایی بود که از بزرگی های شبلی (یکی از عرفای بزرگ) سخنهای بسیار شنیده بود و در دل آرزو کرده بود که کاش میتوانست به دیدار او برسد و او را از نزدیک ببیند. نانوا شوق دیدار او را هر روز در دل داشت و روزانه به او عشق میورزید، اما این عشق فقط از شنیده هایش درباره شبلی در او ایجاد شده بود و هرگز این عارف بزرگ را ندیده بود:

بسی در شوق او بنشسته بودی

که او را عاشقی پیوسته بودی

نبود او عاشقش از روی دیدن

ولیکن عاشقش بود از شنیدن

روزی شبلی که از راه دوری می آمد به طور اتفاقی به نانوایی این مرد رسید و چون میدانست که مرد نانوا در دلش به او عشق میورزد، بدون اینکه پولی بدهد گرده نانی از نانوایی او برداشت. اما نانوا که فکر میکرد او یک گدا هست، نان را از دست او کشید و به

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۴۲
نویسنده ناشی
پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۲۱ ق.ظ

بداهه

مست با من نشست ،قصه ز دنیا می گفت

سخن از روشنی شمع ، چه زیبا میگفت

 

هر ورق در دل من چون غزلی بر پا بود

طعم یک بوسه جانانه ، چه شیوا میگفت

 

نرم نرمک عطش عشق به جانم انداخت 

با طراوت سخن از عشق و تمنا میگفت

 

خنجری بود ، غم هجرت او ، بر دل من

او که چون مونس دردم ، ز مداوا میگفت

 

شب من تا به سحر با دل و دنیایش بود

او که با هرغزلش قصه ز لیلا میگفت!

 

هدیه کردم به دلش صبر و شکیبایی خود

او به پای نفسم گرم ، ز رویا میگفت

 

شعله بر این دل دیوانه ی پروانه کشید

غافل از فاجعه بودم که به هر جا میگفت

 

شکیبا اصلان بیگیان

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۲۱
نویسنده ناشی
چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۳۲ ب.ظ

الهی

غم را همیشه وقت سحر با خدا بگوغم را همیشه وقت سحر با خدا بگو هر جا دلت شکست در آنجا خدا بگو در های روزگار به رویت چو بسته شد خواهی اگر گشوده شود یا خدا بگو

هر جا دلت شکست در آنجا خدا بگو

در های روزگار به رویت چو بسته شد

خواهی اگر گشوده شود یا خدا بگو

my god

Six-time sadness God always tell

Any place where God's heart failure Say

Chu was closed at the time of the sighting

If God will be opened or Say

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۲
نویسنده ناشی
چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۳۲ ق.ظ

من نمی دانم

من نمیدانم چرا دل بی کس است؟

جای گل در این چمن خار و خس است؟

از چه دلها سخت و سنگی گشته اند؟

عشق ها پولی و رنگی گشته اند؟

مهر را در قلب دیگر لانه نیست

دل شده ویرانه ، دیگر خانه نیست

غنچه خشکیده است در باغ و چمن

لاله پرپر گشته در دشت و دمن

جای بلبل جغد لانه کرده است

سینه را بُغض آشیانه کرده است

گرگ پوشیده است لباس میش را

میدرد هم بره را هم میش را

آسمان جولانگه شهباز نیست

باز و شاهین را پّرِ پرواز نیست

هر پرستوئی پّر و بالی گشود

تیر صیادی شکارش کرد زود

بیشه جولانگاه روباه است و گرگ

پای شیران است در بندی سُتُرگ

کرکسان لاشخور گرد آمدند

هرکدام زین لاشه سهمی برده اند

در چنین وضعی که میگیرد نفس

نیست این جمع را کسی فریادرس

هر که را بر علم و بر دانش فزود

بیدرنگ از بهر هجرت پّر گشود

رفت و با این قصه ها بیگانه شد

در غیابش باغ گل ویرانه شد

حال ما را هست تکلیفی سُتُرگ

بّهرِ آبادی این ملک بزرگ

دستها باید به دست هم دهیم

همره و هم صحبت و همدل شویم

تا دوباره خانه آبادان شود

جنگلش جولانگه شیران شود

باقر حسن زاده (ب.ح.نوید)

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۳۲
نویسنده ناشی